براي خوب زندگي كردن بايد خوب ياد بگيريم
انسان تا آخرين لحظه حيات در هر سن و تحصيلاتي كه باشد، نياز به يادگيري دارد. ما زندگي مي كنيم كه ياد بگيريم و چگونه بهتر زيستن را انتخاب كنيم . زيرا انسان ها همه بدون استثنا خطا مي كنند و تجربه نشان داده كه بايد براي موفقيت و پيشرفت در زندگي خطا ها را جبران كرده و اهميت اين موضوع در اين است كه ابتدا متوجه شويم و سپس جبران كنيم زيرا ممكن است بعضي ها متوجه خطاهاي خويش نباشند. شايد اين جمله را بارها شنيده باشيد كه طول زندگي مهم نيست، بلكه عرض آن مهم است. يعني كساني هستند كه با وجود عمر طولاني خويش در زندگي هيچ كار مثبت و پسنديده اي براي اجتماع انجام نداده اند. برعكس اشخاصي هستند كه در مدت زمان عمر كوتاه خويش كم كم به خواص پيوسته اند ، يعني زندگي با هدف و معني داري را براي خويش برگزيدهاند. مانند استادان و آثارشان ، هنرمندان، پزشكان و جراحان ، مخترعان و مبتكران و ... (كه البته خواص هم در جاتي دارند) توجه داشته باشيد كه اگر شكستي در زندگي خانوادگي ، اجتماعي و كاري برايتان پيش آمد، نااميد نشويد و بدانيد كه اگر با حواس و متمركز و به قول معروف ششدانگ حواس از خداوند چيزي را طلب كنيد و در آن جهت گام برداريد مسلما به نتيجه مطلوب ميرسيد.
لازم به يادآوري است كه بعضي ها انگار به دنيا آمده اند تا فقط كار كنند و به سخن ديگر زندگي مي كنند تا فقط كار كنند و به مسائل ديگر زندگي مثل عشق و علاقه و دلبستگي ها ، ارتباط با بستگان و دوستان ، لذت بردن از سرگرميهاي علمي ، فرهنگي ، هنري مثل مطالعه نواختن سازي، نقاشي، پيكر تراشي، خطاطي و لذت مسافرت ، لذت پخش غذا و ميل كردن آن را از دست مي دهند. در حالي كه بايد كار كنند تا به بهترين وجه ممكن زندگي كنند. باوركنيد بعضي ها از خيلي چيزها و نعمت هاي خداوند لذت نميبرند و استفاده نمي كنند و درك نمي كنند، پس بياييم ياد بگيريم كه چگونه زندگي خوبي داشته باشيم و بدانيم كه براي يادگيري هيچوقت دير نيست . همين حالا فكر كنيد و انتخاب كنيد كه چگونه از اين ديدگاه به زندگي نگاه كنيم ، حتما زندگي برايتان معنا دار مي شود.
ادامه از صفحه اول
وی افزود: فیلسوف در جستوجوی اندیشههای فلسفی اوست؛ متکلم به دنبال روشن کردن اندیشههای کلامی اوست؛ زبانشناس در جستوجوی جادوی واژه اوست؛ هنرمند به دنبال کشف آفرینش زیبایی و بهره هنری از غزل اوست؛ قرآنپژوه از جلوههای آیات الهی در شعر او سخن میگوید؛ عارف از عرفان حافظ دم میزند و شگفت آنکه تمامی انسانها از هر مشرب و مسلکی او را هم مشرب خود میخوانند. شعر حافظ، ما را به قرآن فرا میخواند، به بلاغت، به هنر، به فلسفه، به رندی، به عاشقی، به عرفان، به سعادت، به فکر و ذکر و حرف و حکمت دعوت میکند و این رمز و راز ماندگاری شعر اوست.
کمالی سروستانی، مدير دانشنامه فارس در ادامه به ذكر آمار و ارقام مربوط به چاپ نسخ دیوان حافظ و همچنین تفسیرها و دیگر عناوین در ارتباط با حافظ در سال نود پرداخت و گفت: حافظ پژوهی، تدوین و تصحیح دیوان، شرح، شناخت و نقد آن از روزگار گلندام تا امروز فراز و نشیبهای فراوانی داشته است. کارنامه حافظ پژوهی در سال نود، به میزان سال قبل کمی کاهش یافته است. در سال گذشته، ۲۲۵ عنوان کتاب در ارتباط با حافظ چاپ شده است. از این میان 102 عنوان با تیراژ ۲۶۸ هزار نسخه به دیوان، برگزیده دیوان و یا ترجمههای آن اختصاص داشته است.
55 عنوان در شمارگان ۱۱۸ هزار نسخه در چاپ اول و 47 عنوان در شمارگان ۱۵۰ هزار نسخه در چاپ مجدد، منتشر شده است. مجموعه کتابهای درباره حافظ شامل نقد، معرفی و شرح، 51 عنوان در چاپ اول و 21 عنوان در چاپ مجدد و در مجموع 72 عنوان بوده است. کل تیراژی که با نام حافظ منتشر شده است، در فالنامه ۱۷۸هزار نسخه و در مجموع ۶۱۰ هزار نسخه بوده است.
وي در ادامه افزود: شايد با كمي تسامح بتوان حافظپژوهي را در ايران از زماني كه جامع ديوان حافظ، محمد گلندام، به اين امر پرداخت؛ تا امروز به چهار دوره تقسيم كرد:
دوره اول:
از زمان جمعآوري ديوان حافظ در قرن هشتم آغاز ميشود و تا پيدايش صنعت چاپ ادامه مييابد. علاوه بر نگارش ديوان كامل حافظ، در جُنگها و تذكرههاي مختلف، اشعار حافظ نگاشته و يافته ميشود و آثارش بر بسياري از شاعران پس از او تأثير ميگذارد. كاتبان بسياري نسخ مختلفي از ديوان را به ويژه در قرن نهم و دهم كتابت كردهاند.
دوره دوم:
از آغاز پيدايش فن چاپ در هند و ايران يعني حدود سال 1279 تا سال 1320 را در برميگيرد. در اين دوران، علاوه بر چاپهاي متعدد ديوان حافظ، دو نسخه با اهميت توسط استاد خلخالي و نيز نسخه بروخيم به اهتمام حسين پژمان منتشر ميشود.
دوره سوم:
اين دوره از سال 1320 با انتشار ديوان حافظ به تصحيح قزويني ـ غني آغاز ميشود و تا سال 1360 ادامه پيدا ميكند.
دوره چهارم:
اين دوره كه از سال 1360 تا امروز را در برميگيرد، به گونهاي تداوم دورة سوم است. در اين دوره حافظ پژوهي به اتكاي آثار ارزشمند گذشتگان و نيز فضاي عمومي كشور رونق دو چندان ميگيرد. كه ميتوان از آن با عنوان دوران شناخت و نقد ادبي ياد كرد كه در واقع نشست امروز نيز بر مبناي همين اصل شكل گرفته است و هريك از شاعران، نويسندگان و هنرمندان از ديدگاه خود با اين موضوع همراه شده و به شرح سخن ميپردازند.
در ادامه هادی مشهدی در سخنان خود با عنوان «حافظ و گذار از دامچالهها» گفت:
بیستم مهرماه روز بزرگداشت لسانالغیب حافظ شیرازی است. حافظ را میتوان رفیق گرمابه و گلستان ایرانیان تلقی کرد، بدون اغراق میتوان تاکید کرد، خانهای در ایران نیست که دیوان او را بر طاقچه نداشته باشد و میتوان گفت ایرانی سال تازهاش را بدون او آغاز نمیکند. انس ایرانیان با حافظ روز به روز فزونی مییابد و غزل روان او بیشتر در لایههای زیرین زندگیشان رسوخ میکند. این همه دلایلی اندک هستند برای تقلا بر شناخت روز افزون او.
پس از آن نيز استاد بهاء الدين خرمشاهی با موضوع «چگالی بیسابقه معنا» به سخنراني پرداخت. وي ضمن تاکید بر شخصیت چند وجهی حافظ، خاطرنشان کرد که در خصوص هر یک از آن وجوه میتوان مباحثی طولانی عرضه کرد. وی در شرح فهرستوار برخی از آنها گفت: به اعتقاد من حافظ بزرگترین متفکر ماست؛ خواهند گفت ملاصدرا و
ابن سینا و خیام را هم داریم، برخی حافظ را ذیل بر خیام دانستهاند در این رابطه باید گفت که او یک مضمون بزرگ دارد که بسیار زیبا بیان کرده است، مضمونی اندوهگین در ارتباط با مرگ؛ حافظ هم همین اندوه را دارد، ولی بسیار شیرین بیان کرده است، شور زندگی در او بیداد میکند. هیچکس به انداره او فرصت ثبت حیات را غنیمت نشمرده است.
وی در شرح دیگر ویژگی حافظ گفت: او فقط ادیب نیست، تمامی ذهن او را ادبیزدگی اشغال نکرده است، به دنبال لفاظی نبوده است. او ادب پژوه و بلاغی و قرآنشناس بوده است. قرائتهای مختلف و دگرخوانیهای قرآن را به خوبی میشناخته است، به احتمالي مفسر هم بوده است. استفاده از مضامین قرآنی در شعر حافظ بسیار دیده میشود. از این رو من بر این نكته تاکید دارم که قرآنشناسی مقدمه حافظشناسی است، اگر قرآن را نشناسیم، ادبیات فارسی و عربی بر ما مکشوف نمیشود. دانستن قرآن مفتاح بزرگ ادبیات و عرفان قدیم است. آشنایی به هنر دیگر ضلع وجودی حافظ است.
خرمشاهی در این رابطه گفت: او کلام زیبا میآفرید آنچنان که امروز ما معتقدیم موسیقی میدانست. باستانی پاریزی مقاله مفصلی در این ارتباط نوشته و این فرض را اثبات کرده است. از دیگر ویژگیهای حافظ میتوان به متکلم بودنش اشاره کرد. علم کلام اشعری را میدانست، اندکی هم به اشعریگری اعتقاد داشت و البته گرایشهایی هم به معتزله؛ اینها همه وجوه و اضلاع او هستند. علاوه بر اینها بلاغت هم میدانست.
خرمشاهی بر روشنفکر بودن حافظ به معنایی مشابه آنچه امروز از این واژه بر میآید، تاکید کرد: برخی روشنفکری و برخی مفاهیم مشابه را خاص امروز میدانند و نسبت آنها را به قدما غلط میپندارند. اما میتوان او را به این اعتبار که بسیار چیزها میدانست، مسئول، معترض و آگاه به علوم زمانه خویش بود روشنفکر خواند. دیگر اینکه حافظ بسیار معناگرا بوده است. این چگالی و فراوانی معنا در بافت شعر او در شعر عرب و شعر فارسی بیسابقه است. استقلال در ابیات غزل امکان انقلاب در غزل را برای او مهیا کرده است.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
آوای قلم و آدرس
avayeghalam2.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.